English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (483 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
effusive U پرحرارت وعلاقه
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
repeat U ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
repeats U ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
thereunto U بدان
thereto U بدان
wherunto U که بدان
thereby U بدان وسیله
thereto attached U پسوسته بدان
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
he has worms U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has a rage for money U دارد
hast U او دارد
has U دارد
chain U دارد.
there is a time for everything U دارد
are there any remarks? U دارد
chains U دارد.
multungulate U که بیش از دو سم دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
virus U وجود دارد
it has sides U سه پهلو دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
what the odds U چه اهمیت دارد
god is U خداوجود دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
viruses U وجود دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
our library is well stocked U خوبی دارد
the probability is U احتمال دارد
Windows GDI U بیتی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
he is fifty U تمام دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
it is usual with him U عادت دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
walls have ears U گوش دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
there is a rumour that U شهرت دارد که
he has a maggot in his head U وسواس دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
basses U کسی که صدای بم دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
significance U معنای مخصوص دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
biased U آنچه اریب دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
the switch is on U برق جریان دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
he is f. of money U پول فراوان دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent U خیلی مورد دارد
it askes for attention U توجه لازم دارد
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
delectus U برای ترجمه دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
lengths U خط با طول جر حرف دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com